نویسندگان گزارش: مروه شاکر (روزنامهنگار و فعال امور فرهنگی مصر) و عبد لاوی الخلافه (روزنامهنگار مراکشی)
مترجم: یاسین عبدی – جوانرود
تحزبگرایی مذهبی:
تحزبگرایی مذهبی این است که امروزه به عنوان بحران فکر اسلامی معاصر مطرح است در این راستا برنامهی «الشریعة والحیاة» که از کانال ماهوارهای الجزیره پخش میشود، میهمان برنامهی این هفتهاش دکتر عصام بشیر دبیر کل مرکز وسطیت (میانهروی) و گفتگوی فرهنگهاست. دکتر عصام بشیر بر این باور است که راه حل افراط و تفریط در بازگشت به میانهروی اسلامی نهفته است که بسان نگینی درخشنده در میان این دو گروه (افراطیها و تفریطیها) خشکمقدس نمایانگر است و با تأکید بر اینکه امروزه نیاز ضروری به میانهروی که بسان نگینی درخشنده میان بنیادگرایان تندرو و صوفیهای خیالپرداز است. برپایهی اظهارات ایشان میانهروی میتواند بیانگر دورنمای سلفیهی واقعی و صحیح و رابطهی آن با آنچه که در میراث اسلامی ما آمده و بهعنوان «سلف صالح» مشهور شده باشد. ایشان بر این نکته نیز تأکید دارد که جملگی قضایای مرتبط با سلفیه من جمله فرقهی ناجیه و فقه مراجعات و وابستگی و تعلق خاطر و انتساب به سلف صالح به عنوان یک روش است نه بهعنوان یک مذهب و فرقه ... ایشان بر این نکته تأکید دارد که «نوگرایی و سلفیه دو گروه هستند که در تضاد با همدیگر نیستند بلکه در حقیقت همدیگر را کامل میکنند و نیز اینکه تمامی جنبشهای اسلامی معاصر از سلف صالح سرچشمه میگیرند و شایسته نیست که گروهی این مفهوم را با تمرکز و بسنده کردن بر برخی اقوال و آراء جزئی علمای سلف آنرا در انحصار و احتکار خود درآورند.»
گونهشناسی سلفیه:
دکتر عصام بشیر میان سلفیه به سان یک مدرسه و شیوهای فراخ و کثرتگرا و بین احزاب و جنبشهای سلفی، تفاوت قایل است و میگوید: مثلاً گروههایی از احزاب سلفی فقط جنبهی عقیدتی دین را گرفتهاند و گروهی نیز راه را گم کرده و به بیراهه رفتهاند و گروه سومی نیز تعصب خاصی بر آرای گذشتگان دارند و نیز گروههایی احیایی (نوگرا) از سلفیه هستند که در حد وسع خود به بازسازی روز خویش پرداختهاند و الخ... در ادامه دکتر بشیر میافزاید گروهی آراء امام محمد بن حنبل و شیخالاسلام ابنتیمیه و شاگردانش ابنقیم و ... را گرفتهاند و آنرا بهعنوان نشان سلفی خواهی علم کردهاند، این افراد گرچه در واقع از بزرگان بودند اما در حقیقت نمیتوان مفهوم و تعبیر «سلف صالح» را فقط در مورد ایشان بهکار برد و فقط از شیوهی آنان بهعنوان روش و شیوهی سلف صالح عنوان کرد و اضافه کرد: اگر اینگونه تصور کنیم که فقط روش اینان روش سلف صالح است و لاغیر، اینجاست که در واقع راه را به خطا رفتهایم و در مفهوم سلف و سلفیه با تمامی جزئیات آن خلل وارد کردهایم، چرا که جملگی سلف صالح، اجتهاد و مجاهده و اقامهی شعایر دینی کرده و روزگار خود را گذرانیده و خیر و نیکی را در میان امت اسلامی گستردهاند. دکتر عصام ضمن اشاره به وجود برخی جنبشهای نوگرایانه سلفی عنوان کرد: تعلق خاطر و وابستگی به سلف صالح یعنی استفاده از آراء و اقوال ایشان و بهرهگیری از میراث گرانبهای ایشان نه به معنی احتکار سلف یا صاحب شدن و مالک شدن روش سلف صالح، چرا که روش و اسلوب سلف صالح ما گستردهتر و وسیعتر از آن است که فرقهای یا طایفهای آنرا در اختیار و انحصار خود حبس یا به اختصاص خود درآورد.
ایشان ضمن اشاره به برخی جنبشهای نوگرای سلفی من جمله:
از لحاظ توجه و اهتمام به به مسائل تربیتی جنبش سنوسی، از لحاظ بعد جهادی جنبش مهدی سودانی و مدرسهی کواکبی و مدرسهی المنار و محمدرشید رضا و ابنبادیس و خطابی و علال فاسی و امام حسن البنا، اظهار داشت: جملگی اینان گروهها و احزابی اصلاحی بودند که از میراث سلف هرکدام از زاویهای از آن استفاده کردند و لیکن هیچکدام از اینان این مفهوم و و روش «سلف صالح» را مختص خود ندانستند و بر آن هیمنه و چیرگی نیافتند و نیز در توصیف دورنمای شیوهی سلف صالح اظهار دارند که شیوهی سلف صالح برپایهی صفای عقیده و تمسّک به کتاب و سنت و بهرهگیری از آیات آفاق و انفس و لحاظ کردن تغییر زمانها و مکانها و احوال و محیط و فقه واقع و اختلاف آراء بنا شده است.
«تقدیس سلف صالح یا اقتدا به ایشان»
دکتر عصام بشیر در رابطه با کسیکه جنبهی تقدس به آراء سلف صالح میبخشد و آنها را در برابر نصوص شرع (کتاب و سنت) قرار میدهد گفت: در این باره دو گروه مقابل به هم قرار دارند.
1- گروهی که اجتهادات سلف صالح در مرتبهی نصوص مقدس و سنت قرار میدهند و و برای آن جنبهی تقدس قائلند و بدان قداست میبخشند.
2- در مقابل گروه نخست کسانی وجود دارند که نسبت به سعی و تلاش سلف بخل میورزند و دیگران را از آن نهی میکنند؛ اگرچه مظاهر هدایت هم از آن تجلی یابد. به طور کلی سلف صالح کسانیاند که نمایندهی روش درستی در فهم قرآن و سنت پیامبر(ص) و روش استنباط و تطبیق این دو با واقعیت میباشد، لیکن هیچ درجهای از عصمت و قداست برای هیچیک از ایشان قایل نمیباشیم؛ حتی گرچه از صحابهی پیامبر یا غیر صحابه هم باشند، چرا که جملگی ایشان اتفاق نظر داشتند که آنچه از رفتار و گفتار ما صادر میشود هم قابل رد و هم قابل پذیرش است جز کلام و سخن صاحب این قبر (با اشاره به روضهی مبارک پیامبر(ص) ) دکتر عصام بشیر بر این باور است که راه برونرفت از تنگنای افراط و تفریط در رابطه با میراث سلف صالح این است که بدون «بدون هیچگونه افراط و تفریطی برای ایشان شأن و منزلت و احترام قایل شویم.»
خداوند متعال میفرماید: « وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آَمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ– و کسانیکه پس از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند میگویند: ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن برما پیشی گرفتهاند و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده. پروردگارا تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی» [ سورهی حشر 10] نیز اضافه کرد که این میراث (میراث سلف صالح) که گذشتگان صالح ما آنرا درک کردهاند برتر و گرانبهاست، اما معانی آن این نیست که برای آنان مدعی عصمت و قداست بشویم و سخن و کلام آنان را ختم کلام بدانیم، بلکه میتوان به اجتهادات آنان افزود و در آنها نوآوری و ابتکار به خرج دهیم به طور کلی میتوان گفت روش صحیح یک مسلمان واقعی این است که روش آنان را بنگریم و در جزئیات و فروع و تفاصیل آن غور و کنکاش کنیم.
ایشان در رابطه با ارتباط سلفیه و آنچه که در میراث فکر اسلامی بهعنوان «فرقهی ناجیه» مشهور شده و اینکه امت اسلامی به بیش از هفتاد فرقه منشعب میشود اظهار داشتند که: نخست اینکه روایت فرقهی ناجیه در هیچیک از کتب صحاح سته روایت نشده و فقط صاحبان کتاب سنن آنرا روایت کردهاند و برخی از علما نیز در رابطه با این حدیث اعتراضاتی را به آن وارد کردهاند که از جملهی این علما میتوان به امام ابنحزم اشاره کرد و در روایتى و مشابهی آن از سوی علامه ابنوزیر یمنی، اما کسانیکه این حدیث را تقویت میکنند و آنرا ترجیح میدهند افرادی هستند نظیر ابنتیمیه، ابنحجر، نووی و ابنقیم.
با فرض صحت حدیث، این حدیث بدین معنا نیست که حدیث را به گونهای شرح دهیم صفاى (تکثرگرایانه فکر اسلامى) را مخدوش سازد و گمان کنیم که مفهوم حدیث فقط فرقهى خاصی را در بر دارد و لاغیر ....
«سلفیهى تندرو و صوفیهی خرافاتی» دکتر عصام البشیر در رابطه با جبههگیریهای خصمانه میان سلفیه و صوفیه اظهار داشت (حد وسط میان این دو همراهی میان ظاهر و باطن است). اهل تصوف توجه به اعمال باطن من جمله حقایق دین و مسائل زهد و اخلاق و دقایق دین دارند ولی سلفیهای معاصر توحه صرف به ظواهر نصوص دارند اما حقیقت، مخلوط کردن بین ظاهر و باطن است. آیهی شریفه میفرماید: «وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ» برخی از فقها مشروعیت طهارت، نظافت و پاکی را استنباط کردهاند. ولیکن همراهی ظاهر و باطن و مخلوط کردن این دو با همدیگر معادلهای بود که که سلف صالح آنرا حل کردند بر این پایه بود که کسانی از متقدمان اهل تصوف مانند «بشر حافی» و «معروف کرخی» و «ابنسلیمان دارانی» و «حارث محاسبی» و «امام جنید بغدادی» بودند که میگفتند: «طریقنا هذا مسدود، من لم یقرأ القرآن ویکتب الحدیث لا یقتدی به فی علمنا هذا.» راه ما محدودهی مشخصی دارد کسی که قرآن را تلاوت نکند و اهتمام به فراگیری حدیث بکند به نظر ما از قرآن پیروی نکرده است).
حاتم اصم هنگامیگه از او سؤال شد که چگونه نماز میخوانی؟ فرمود حق ظاهر و باطن را به جای می آورم و وضو میگیرم به طور کامل آنگاه به سوی نماز با سکینه و آرامش تکبیرة الاحرام و با وقار به قرائت قرآن و با حالت خشوع به رکوع و با با فروتنی به سجده میروم و این حق ظاهر است اما حق باطن این است که: بهشت را در طرف راست خود و آتش را در طرف چپ خود و کعبه را در دو طرف ابروان خود و فرشتهی مرگ را بالای سر خود و خود را در برابر دیدگان خداوند و در محاصره گناهان میبینم، آنگاه هرآنچه در توان دارم با حالت اخلاص عبادت را انجام میدهم و نمازم را به پایان میرسانم و در حالیکه نمیدانم نمازم مستجاب درگاه ایزد واقع میشود یا خیر؟!
دکتر بشیر در تکمیل اظهارات خود فرمودند: مشکل امروزهی ما این است که برخی از گروههای سلفی این مفهوم کامل و شامل را تغییر دادهاند و توجه صرف به جانب ظاهر و غفلت از جانب باطن ورزیدهاند و اینجاست که امام ابنجوزی میفرماید: «تجد احدهم یقصر ثوبه و فی قلبه کبر فرعون»، کسانی هستند که لباسهای خود را کوتاه کردهاند؛ درحالیکه قلبشان خودبینی فرعونگونه دارد» همراهی میان جانب باطن و ظاهر است که انسان را از کبر و خودبینی میرهاند.
دکتر عصام البشیر، دبیر کل مرکز گفتگوی تمدنها، بعد از تأکید بر ضرورت همراهی ظاهر و باطن در مشروعیت پیروی مبنی بر استفاده از تلاشهای سلف برای معنی این پیروی گفت: «مدارج السالکین» و «الحکم العطائیه» ابنعطا اسکندری را میگیریم و از این میراث آنچه را که سلفیها قابل پیروی میدانند و آنچه که اهل تصوف آنرا قابل تحقیق معانی باطنی میخواهند پیروی میکنیم. و لیکن با کمال تأسف درمییابیم «میان سلفیهی تندرو و صوفیهی خرافاتی و خیالپرداز قرار داریم که در واقع پیروان، مسلک صحیحی را که شایستهی پیروی است را تباه ساختهاند و مسلک و راهی را که میتوانست ما به راه راست سلف بازگرداند تباه کردند، راه کسانیکه در این علم پیشگام بودند و آنرا از ابهام و خرافات پیراستهاند و آنرا به آیندگان منتقل کردهاند و این همانی است که امروزه بدان نیازمندیم.
دکتر عصام البشیر با اشاره و با تأکید بر حل چالش میان سلفیهی تندرو و صوفیهی خرافاتی به وسیلهی میانهروی فراگیر گفت: اگر کسی بخواهد این علم با تمام گوهر و جواهراتش را تباه گرداند به هیچوجه این را از او نمیپذیریم و در راه پاکیزه گرداندن آن از ناخالصیها و عرضهی سهل و آسان آن برای نسلهای آتی تلاش میکنیم.
دکتر عصام البشیر در رابطه با راهچارهی سلف صالح برای پدیدهی اختلاف اشاره کرد که: « سلف صالح با همدیگر گفتگو و مناظره میکردند و لیکن میان ایشان دوستی برقرار بود. مثلاً امام شافعی با استاد خود امام مالک اختلاف نظر داشت و حتی کتابی در رابطهی با اختلافات خود با استادش با عنوان «اختلاف مالک و شافعی» نگاشت اما سخن در رابطه با اعتراف به شأن و منزلت استاد و مدح و تمجید از امام مالک دارد همچنین امام احمد حنبل و امام شافعی هم با همدیگر به همینگونه بودند و اختلافات نظری با هم داشتند. اما مثلاً امام احمد حنبل دربارهی امام شافعی میفرماید: «والله مابت لیلة ثلاثین سنة إلا و دعوت فیها للشافعی- به خدا سوگند به مدت سی سال شبی را سپری نکردم مگر اینکه برای امام شافعی دعا کردم» و زمانیکه پسرش دربارهی راز دعای او برای امام شافعی پرسید امام در جواب فرمودند: « کان الشافعی کالشمس للدنیا و الماء للناس» – امام شافعی برای دنیا بهسان خورشید و برای مردمان دنیا به سان آب (مایهی زندگانی) بود. همچنین امام شافعی اقوالی دربارهی زهد و پارسایی امام احمد و علم ایشان دارد.
دکتر عصام البشیر ضمن اطهار تأسف از انتشار تندروی و خشونت و خشکهمقدسی و موضعگیری در برابر مخالفان و نسبت بدعتگذاری و تفسیق دادن به آنان به مجرد اختلاف نظر، میافزاید؛ که ما امروزه نیازمند احیای اصل مدارا و همگرائی در بین اهل علم هستیم!!
بازنگریها (المراجعات)
دبیر کل مرکز کفتگوی تمدنها بر این باور است که انتساب به سلف صالح ناگزیر باید به عنوان دعوتی نوگرایانه از اصول اسلام شروع شود، چراکه مفهوم و معنای سلفیگری صرفاً بازگشت به گذشته نیست و نوگرایی نیز ناگزیر باید در جایی خود را منتسب به سلف صالح کند؛ چراکه سلف صالح قضایا و مسائل دوران خود را زنده کرده و راهحلهایی برای برونرفت از مشکلات عرضه میداشتند. پس آنگاه که ما نیز به بازسازی قضایای روزگار خویش پرداختیم و پاسخهای معقول و منطقی برای برونرفت از مشکلات عرضه کردیم؛ آنزمان میتوانیم خود را منتسب به سلف صالح گرداندیم ولی زمانیکه ما از برخوردهای فکری میان نحلههای فکری اسلام مانند معتزله، معطله و جهمیه بهره میگیریم ولی به بازسازی چالشهای دوران خود نمیپردازیم و راهحلهایی را نیز نیز برای برونرفت از این چالشها عرضه نمیداریم در حقیقت نمیتوانیم خود را منتسب به سلف صالح کنیم.
آنگاه دکتر عصام البشیر بر این نکته نیز تأکید کرد که: سلفیگری و در حقیقت خود دعوت به بازسازی و نوگرایی و ابتکار است و نوگراییحقیقی نیز باعث نقص در اصول و ثوابت دینی و تخریب و نابودی مسلمات دینی نمیشود و بلکه پیوستگی میان ارزشهای اسلامی و عقل معادلهای است که ما سعی داریم به طور کمال آن را حل و بازسازی کنیم. دکتر بشیر بر این نظر است که بیشتر جنبشهای نوگرای اصلاحی درصدد آن هستند که پروژههای فکری را برای بیداری امت اسلامی به صورت پروژههای واحدی درآورند که این خود میتواند نقطهی عطف و شروعی باشد برای بازگشت به منهجی که سلف صالح ما بر آن بودند. اما آن کسی که تصور میکند که سلفیه یعنی بسنده کردن به جزئیات اقوال و آراء علمای سلف که بر اساس اختلاف دوران و تغییر و تحولات زمان از آنها صادر شده باید به ایشان عرض کنیم که «قطعاً این فرد بویی از سلف و سلفیه نبرده، چراکه همانگونه که سلف برای عصر خود اجتهادات و راهکارهایی را یافتند ما نیز باید راهکارهایی برای چالشهای عصر خود بیابیم و آن چنانکه آنان قضایای عصر خود را بازسازی کردند بر ما هم لازم است که چالشهای دوران خود را بازسازی کنیم و چالشها و مسائل دوران خود را با اسلوب و روشی که تنوع نظرات و افکار و اندیشهها را لحاظ کند چاره کنیم.»
دکتر عصام البشیر ضمن ارج نهادن به اینکه مقولاتی چون بازسازی فقه المراجعات (بازنگریها) در موضعگیریها و افکار برخی گرایشات اسلامی بر اساس روش سلف است و به عنوان روشی مطلوب و پسندیده میباشد و برای این سخن خود استدلال به سخنی از عمربن خطاب (رض) کرد که ایشان خطاب به ابوموسی اشعری در کتاب قضاء بیان میدارد که:
ای ابو موسی کار قضاوت و پرداختن به امور قضا تو را از پرداختن به دیگر امور باز ندارد و از اینکه از قضاوت اشتباه خود برگردی نهراس؛ چراکه حق امری کهن است و چیزی آنرا باطل نمیگرداند و بازگشت به حق در هر زمانی بهتر از دست و پا زدن در ورطهی باطل است. و دوباره این فرمودهی عمر(رض): «به حساب خودتان رسیدگی کنید قبل از اینکه به حسابتان رسیدگی شود.»
دکتر بشیر همچنین بر این نکته تأکید داشت که بازگشت در اندیشه، روش، موضعگیریها، وسایل و ابزارها امری است شایسته که ممکن است باعث احیاء و هدفیابی فعالان حوزهی فکر اسلامی و بسیاری از گروههای متعصبی که بر آراء خود متعصب منفوری که از آن نهی کردیم، گردد.
فرجام سخن اینکه دکتر عصام بشیر با تأکید بر اینکه ادعای انتساب به سلف صالح را واجب است اینگونه تغییر دهیم که آنرا از مذهب بودن به «روش و اسلوب» و از «تعصب» به «اقتدا» به پیروی و رهپویی تغییر دهیم و در نتیجه دعوت به انتساب به سلف صالح و مراجعه فراخوانی حقیقتی است که متوجه تمامی گروههای اسلامی میشود و بنده همواره توصیه میکنم: هر آن چیزی نو نشود، نابود میگردد و هر آنچه که ترقی نکند قدیمی میگردد و آن چیزی که پیشرفت نکند سقوط میکند و کسی که خواهان پیشرفت در جزئیات نباشد محکوم به شکست است. آگاه باشید که ایستا بودن آب، آنرا نابود میسازد.
منبع: سایت اسلام آنلاین
نظرات
عنوان،تند است.